Tuesday, October 19

....... من اينجا بس دلم تنگ است


بذر کاجي دارم
جنگلي مي کارم
وسعتش يک کف دست
.......
پشت اين روزنه ي دود زده
خيل فولاد بهم بافته ي سخت و سياه
راه پرواز مرا مي بندد
سايه افکنده بسرم
ميدهد آزارم
............
جنگل کوچک سبزم اما
فارغ از دغدغه ي دود و غبار
سبز تر ميگردد
وبه خود ميخواند
دور پرواز سي مرغ خيال من را
................
آه مي بينم
از فراسوي ستبر کاجم
آبي لايتناهي
پنبه ي ابر سفيد
پرتو خورشيد را
...............
وزلال باران
دود اين پنجره را
.مي شويد

پاييز1363



3 Comments:

Anonymous Anonymous said...

???????????????????!!!!!!!!!!!!!!

2:20 a.m.  
Anonymous Anonymous said...

...and you will grow again.

-remember!!! dobareh sabz khahi shod...

6:08 p.m.  
Blogger Ahmad Kavousian said...

Yes I remember all those days, they're my everyday dreams...

6:15 p.m.  

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home